تحقیق مدیریت انگیزش در سازمانها و اهمیت آن در جهت ارتقای بهره وری
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 58 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 75 |
توضیحات :
تحقیق مدیریت انگیزش در سازمانها و اهمیت آن در جهت ارتقای بهره وری در 75 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مقدمه:
بارشد و گسترش روزافزون تكنولوژی این سوال برای مدیران مطرح است كه چگونه امكان دارد سازمانی با وجود محدودیتهای گوناگون از حقوق و دستمزد گرفته تا تجهیزات و تكنولوژی پیشرفته، در عرصه رقابت بینالمللی ثبات خود را حفظ نماید و همچنان به جلو گام بردارد؟ برای چنین سوالی پاسخهای گوناگونی میتوان ارائه كرد كه یكی از مهمترین آنها دراختیار داشتن نیروی انسانی كار آمد و با انگیزه است كه میتواند دیگر مولفههای موفقیت هرسازمان را در اختیار بگیرد.
امروزه دیگر مدل مدیریت سنتی كه در آن مدیر كنترل میكند و كاركنان تحت نظارت هستند، كارآمد نیست و نقش مدیریت به منظور ایجاد محیط كار توانمند، باید از چارچوب ذهنی، فرماندهی و كنترل محیط، به حبس مسؤلیت و احترام متقابل به كاركنان تبدیل شود.
همانطور كه در ادبیات مدیریت بیان شده هر فرد برای انجام فعالیت به دوعامل اصلی دانش و انگیزه نیاز دارد. كه درپرتو كسب این دو عامل میتوان انجام موفق هر فعالیت هدفمندی را پیش بینی كرد و د رمجموع افراد به واسطه این عوامل است كه صاحب قدرت خواهند بود و با افزایش سطح این دو عامل هر سازمان میتواند تصویر روشنی از از آینده را برای دستیابی به اهدافش ترسیم نماید.
درفرن اخیر كه شكاف بین پیشرفتهای علمی و فنی و سطح بهرهوری در كشورهای مختلف هر لحظه ژرفتر و عمیقتر مشود و سازمانها چون آبهای خروشان و گلآلود یك رود، همواره دستخوش تغیرات ناگهانی هستند و زمان آرامش و سكون كمتر احساس میشود، نقش نیروی انسانی با انگیزه و علاقهمند به كار به هیچ و به قابل چشمپوشی نیست. اكنون سازمانهای موفق در عرصههایی با بهكارگیری شیوهها و متدولوژیهای مدیریت نوین، تعهد و مسئولیتپذیری پرسنل را به ارزش تبدیل كردهاند و به این حقیقت دست یافتهاند كه در سایه توانمند سازی كاركنان در جهت رضایت شغلی و بهطور خلاصه مدیریت انگیزش و حركت به سوی تربیت كاركنان برانگیخته میتوان گوی رقابت را از دیگر رقبا ربود.
( لاجوردی، سال 1382، صفحه 42)
هدف از بحث انگیزش
هدف از بحث انگیزش، شناخت این مسئله است كه چرا از افراد در سازمان بیشتر از دیگران به كارخود علاقهمندند ودر راه نیل به اهداف سازمان كوشش بیشتری به خرج میدهند، در حالی كه دیگران فاقد حركت لازم و هستند.
( صادقپور – 1382 – 237)
یكی از وظایف اولیه مدیران ایجاد انگیزه در كاركنان است به گونهای كه عملكرد آنها بالاترین سطح ممكن برسد بدین معنی كه سختتر تلاش كند، به طور منظم در محل كارحاضر شوند و برای عملی شدن هدفها و تصمیمهای سازمان كوشش كند.
البته عملكرد شغلی علاوه برانگیزش به توانایی فرد و آمادگی محیط بستگی دارد. روابط فیلترها به شكل زیر است.
محیط = توانایی = انگیزش= عملكرد =
تعاریفی از انگیزش برای كار به سبب سهم قابل ملاحظهای كه ادركات، امیال، سائقها واكنشهای متقابل محیط در فرایند انگیزش دارند، نمیتوان به تعریفی دست یافت كه ازنظر همهی متخصصان امر قابل قبول باشد. حتی در برخی از منابع معتبر، از تعریف انتیزش خودداری شده است. انگیزش یا motivation از ریشهی واژی لاتین Movere به معنای حركت كردن مشتق شده است. ولی برای مفهوم انگیزش بار كاره چنین معنای كافی نیست و بنابر دلایلی كه پیش از این شاره كردیم باید تعریفی را ارئه دهیم كه ابعاد و جنبههای مختلف فرایندی را كه درفتار مورد نظر در سازمانها را موجب گردد مشخص نماید. استیزوپورتر[1] به چند تعریف كه توسط عدهای از نظر پردازان انگیزشی عنوان شده اشاره میكنند:
*جانانكینون[2] انگیزش را عبرات از نفوذ و تأثیرات مقارنی میداند كه در راستا، شدت و پایداری كنش به عمل آیند
*. ویكتوروردم[3] نظریه پرداز دیگر، انگیزش را فرایندی تصور میكند كه گزینشهایی را كه توسط انسان یا موجودات زنده دیگر صورت میپذیرد، تحت نفوذدار میدهد.
- كمپل و پریچارد[4] كه هردو از نظریه پردازان بنام در انگیزش هستند عقیده دارند كه انگیزش هستند عقیده دارند كه انگیزش به مجموعه روابط متغیر مستقل یا غیر مستقلی كه راستاء وسعت و پایداری رفتار را تبیین می نمایند مربوط است. با این شرط كه تأثیرات استعداد مهارت و درك وظیفهی مورد نظر و همچنین محدودیتهایی كه برمحیط خاك هستند ثابت نگاه داشته شود.
- صاحب نظران در رفتار سازمانی تعاریضی دیگر از انگیزش ارائه كردهاند
- وین واندی و همكارانش[5] انگیزش را عبارت از اشتیاق و علاقه نسبت به انجام فعالیتهای میدانند كه برای نیل به اهداف سیستم مودر نظر لازم است.
- بیریل سان داستایز[6] مقتقندند كه انگیزش حالت درونی فرد است و رفتاری را در وی به وجود می آورد تا رسیدن به هدف مشخصی ممكم گردد.
از نظر استونر انگیزش یعنی مجموعه عواملی كه باعث به وجود آوردن نوع خاصی از رفتار، جهت دادن به رفتار و تداوم بخشیدن به آن میگردد.
انگیزش به معنای هرنوع نفوذی كه باعث انجام یا خودداری از انجام رفتاری هدفدار گردد تعریف میشود.
موفقیت سازمان، مستلزم این امر است كه اعضای آن هم بخواهند. و هم بتوانند وظیفهی خود را به بهترین وجهی انجام دهند. به عبارت دیگر اعضای سازامان بایستی دارای انگیزش لاز جهت ا نجام كار از یك طرف و توان لازم جهت انجام ان از طرف دیگر باشند. انگیزش و توانایی مجموعاً به صورت دو عامل اصلی كار مؤثر در سازمان است. ( صادقپور – 1382 – 237)
در تعرفی دیگر از انگیزش داریم: انگیزش در واقع علت اصلی رفتار است و بیانگر این است كه چرا یك عمل انجام میگیرد. كلمات دیگری مانند نیازها، محركها، خواستهها وجهدیگری از انگیزش را بیان میكند. ( صادقپور – 1382 – 238)
رفتار در اصل هدفگر است. به عبارت دیگر انگیزه رفتار معمولاً آروزی رسیدن به هدف است. شخص در همه حال آگاهانه، از هدف خاص مطلع نیست. دلیل اعمال، همیشه برای ذهنی بیدار روشن نیست. كششهای كه به حركت درآورنده الگوهای رفتاری غریزی ( شخصیت) افراد است تا حدود متنابهی نیمه خودآگاهند و از این رو به آسانی در معرض امتحان و ارزیابی قرار نمیگیرد. زیجگنوند فروید از اولین كسانی بود كه به اهمیت محر نیخ خودآگاه پیبرد.
انگیزههای گاهی اوقات به نیازها، خواستهها، كشش ها و یا طپشهای درونی یك فرد تعبیر میگردد. انگیزهها در «چراها» ی رفتارند. آنان باعث روز فعالیتاند و حاجی آن: ضمناً جهت كلی رفتار فرد را تعیین مینمایند. ( هرسی و بلانچارد – 1368 – 33)
مدیر موفق و موثر
در تحقیقی كه توسط ویلیام جیز در بین كاركنان ساعتی انجام گرفته وی سطح تاثیرگذاری توسط انگیزش را طبق شكل بدست آورده است.
مدیر
- موفق 20% الی 30% ظرفیت كاركنان را بهار گیرد بدون استفاده از انگیزش
- مؤثر 80% الی 90% ظرفیت كاركنان را بهكار گرد با استفاده از انگیزش.
از این رو داشتن
- انگیزه توسط كاركنان برای انجام وظایف
- و همهسویی اهداف با اهداف سازمانی
نقش اسای در موفقیت سازمان دارد
اگر كاركنان انگیزش بیشتری داشته باشند تقریباً 80% الی 90% توانای خودكار میكنند و با میزان كاری در حدود 20% الی 30% توانای خود میتوانند شغل خود را حفظ كرده و بعنوان حقوقبگیر درهمان مجموعه باقی بمانند.
نظریههای انگیزش
نظریههای انگیزش را میتوان در دوگروه كلی نظریههای محتوایی و نظریههای فرآیندی تقسیم كرد. نظریههای محتوایی میكوشند تا عواملی كه افراد را به كار برمیانگیزد، دقیقاً مشخص كند و در این تئوریها، نیازها و محركهایی كه موجب انگیزش میشوند، برشمرده شده و غالباً نحوه ارضای آنها بیان میگردد.
اما در تئوریهای فرآیندی بیشتر بر جریان انگیزش افراد تاكید میشود. به عبارت دیگر در تئوریهای فرآیندی قبل از آنكه به یك یا چند عامل خاص كه موجب انگیزش میگدد تكیه شود، به چگونگی و نحوه انگیزش افراد از نظر اداركی پرداخته میشود. (لاجوردی، سال 82، صفحه 43) مجله مدیریت مدیریت انگیزش.
نظریههای نخستین درباره انگیزش:
دهه 1950 برای شكلگیری مفهوم انگیزش دوران پرثمری بود. در این دروه سه نظریه مشخص به شكلی منظم مطرح گردید كه عبارت بودند از نظریه سلسله مراتب نیازها، نظریه X و Y و نظریه انگیزش سلامت
سلسله مراتب نیازها
یكی از ممعروف ترنی نظریههای مربوط به نیازها، به سلسله مراتب نیازها شهرت یافته است. یكی از روانشناسان به نام ابراهام مزلو در سال1954 این نظریه را مطرح كرده است. منظور از سلسله مراتب نیازها این است كه نیازها در قالب یك نوع سلسله مراتب تصوری قرار میگیرند به این ترتیب تا زمانی كه نیازاهای طبقه اول رفع نگردد، توجهی به نیازهالی طبقات دیگر نمیشود و به محض این كه آن احتیاج برطرف شد، احتیاج طبقه بالاتر ظاهر میشود. سلسله مراتب نیازها از پائین به بالا به شرح زیر است:
- نیازها فیزیولوژیی با جسمانی
- براساس این نظریه، نیازهای فیزیولوژی[7] مانند غذا، احتیاجات اولیه فرد را تشكیل میدهند، منظور از نیازهای اولیه این است كه مثلا شخصی در زمان واحدی احساس گرسنگی، نداشتن مسكن و كمبود بحت واحترام بنماید، اما در همان زمان، احساس گرسنگی برای او بیش از نیازهای دیگر مطرح باشد و اهمیت پیدا كند. به عبارت دیگر اگر قادر نباشد كه همه این نیازها را برآورده نماید، همه آنها به جز گرسنگی برای او بیاهمیت میشوند و تمام نیروی او برای ارضای گرسنگی به كار می افتد.
- نیازهای ایمنی
از آن جاكه ارضای یك نیاز با محروم شدن از ارضای نیاز دیگر همراه است، اگر نیازهای فیزیولوژیكی ارضاء شوند، دسته دیگری از نیازها، كه آنها را نیازهای ایمنی[8] مینامیم بروز میكنند. همانطور كه انسان گرسنه فقط به غذا فكر میكند، شخص بیمار نیز آرزویی جز بازگشت به سلامت خود ندارد، اما تا زمانی كه دچار ناراحتی نشده است كوچكترین اثری از این نیاز را نمیبیند. برای درك نیازها ایمنی میتوان كودكان را مورد بررسی قرار داد؛ زیرا از یك طرف نیازهای آنان بسیار ساده و آشكار است و از طرف دیگر وقتی ایمنی كودكان دچار تهدید میشود از مقابله با آن عاجزند؛ درحالی كه اشخاص بالغ آموختهاند كه حتیالمقدور در برابر خطر دفاع كنند. حتی در كودكان بهطور طبیعی میتوان مسیر و كیفیت واكنش بدنی را تشخیص داد. مثلاً وقتی كودك دچار درد دل شدید میشود میتوان تشخیص داد كه دنیا در برابر چشم او تغییر میكند و از روشنایی به تاریكی میگراید. امنیت و عدالت اجتماعی برای افراد بزرگسال از همین طبقه نیازهاست. شدید تجسم كامل این نیاز در انسانی كه راه خود را در جنگلی ناشناخته به هنگام شب گمكرده است، به وجود آید. در این وقت است كه نیاز به یافتن راهی به خارج از جنگل، نیازهای دیگر را تحتالشعاع قرار دهد.
و……..
[1] - Steers & Porter 1987
[2]- j.w . Atkison , 1964
[3] - V. H vroom , 1964
[4] - j , p Camp bell & R . D Pritchard , 1976
[5]- P . Wayne Mondy . et ol , 1988
-[6] B . Berlson & G . Steiner , 1964
[7] - Physiologibcil needs
[8] - Safty needs
فهرست مطالب :
مقدمه:
هدف از بحث انگیزش
مدیر موفق و موثر
نظریههای انگیزش
نظریههای نخستین درباره انگیزش:
سلسله مراتب نیازها
كاربرد الگوی سلسله مراتب نیازهای مزلو در سازمانها
محركها
عوامل انگیزش و حفظ الصحه
كاربرد نظریه بهداشت – سلامت
نظریههای معاصر درباره انگیزش:
نیاز به پیشرفت
نیاز به قدرت
نیاز به پیوند جویی
نظریة تعیین هدف
كاربرد نظریه تعیین هدف
تأمین عوامل حمایتی
تئوری تقویت انگیزش:
تئوری برابری
نظریه ا نتظار
رابطه تئوری برابری و تئوری انتظار
شیوهها و تكنیكهای مدیریت در جهت ایجاد انگیزش
قدرت انگیزه
دگرگونی در قدرت انگیزه
ایجاد انگیزه دركاركنان
ابزارهای موقتی:
چرا پاداشهای مادی شكست خورده است:
تحقیق مدیریت انگیزش در سازمانها و اهمیت آن در جهت ارتقای بهره وریفایل ورد مدیریت انگیزش در سازمانهادانلود رایگان مقاله مدیریت انگیزش در سازمانهاتحقیق مدیریت انگیزش در سازمانها